میدونی؟سینا حرف خوبی میزد. نمیدونم جایی خونده بود یا از خودش بود! میگفت دلتو برای کسی به دریا بزن که دلش همسفر میخواد ‌نه قایق! راست میگفت... 

اشتباه من این بود که همیشه قایق بودم...! همیشه... تا پول میخواستن اولین نفری که سراغش میومدن من بودم. تا گند میزدن از من کمک میخواستن ، اونی که پنج دقیقه مونده به امتحان باید درس لنتی رو توضیح میداد براشون من بودم! تا تنها میشدن و غمگین، اونی که میخواستن باهاش حرف بزنن من بودم...

ولی هیچوقت نپرسیدن تو چی؟ تو خوبی؟! تو زنده ای یا فقط نفس میکشی؟! هیچکی هیچ جا و هیچ وقت براش مهم نبود. آدما حتی وقتی ازت میپرسن خوبی به این دلیل نیست که میخوان بدونن خوبی یا نه ! صرفا میخوان چیزی برای باز کردن صحبت باشه! حتی وقتی میپرسن چه خبر ، به این معنی نیست که تو خبراتو بگو! صرفا میگن که "تو چه خبری" پرسیده بشه. سخته قایق بودن واسه یکی دیگه وقتی کشتی خودت سوراخ شده و داری به گل میشینی. سخته لبخند زدن و بخشیدن و دوباره احمق شدن وقتی درد رو از هر طرف بنویسی بازم دردِ.

من هیچوقت همسفر خوبی نشدم، هیچوقتم دنبال همسفر نگشتم. چون همیشه یاد گرفتم رو پای خودم وایسم. که خودم به تنهایی قوی باشم ! از بچگیم هیچوقت حتی بهش فکرم نکردم که باید کسی باشه،چون هیچوقت کسی نگفت و کسی نخواست...

تو راست میگفتی رفیق،باید دل رو برای کسی به دریا زد که همسفر بخواد نه قایق...